تفکر مثبت : قواعد طلایی ناپلئون هیل
بسیاری از تکنیکهای هیل، به بحث در مورد نحوه تفکر میپردازد. اگر میخواهید در زندگی پیشرفت کنید، نباید خود را بدشانس و بدبخت و غیرموفق تصور کنید؛ چرا که اینگونه راه به جایی نمیبرید. اما هیل فقط آموزگار تفکر مثبت نیست. همانطور که با خواندن مطالب این نانوکتاب متوجه خواهید شد، هنگامی که افکارتان را به اجرا درآورید میتوانید مهارتهای جدید و عادات مناسب پیدا کنید و زندگی روزانهتان را سرشار از انرژی کنید.
آنچه خواهید خواند:
– چطور وقت مناسب از خواب بیدار شوید. – چطور یک تصور واضح میتواند به تقویت مهارتهای سخنرانی در جمع بیانجامد. – چطور یک اِکلِر شکلاتی میتواند در یادآوریِ نام افراد کمکتان کند.زندگی، محصول افکار ما است و دانستن این نکته میتواند به موفقیتی اساسی منجر شود
تا به حال پیش آمده کسی را دیده باشید که اعتمادبهنفس بالایی داشته باشد و در هر کاری که وارد میشود به موفقیت برسد؟ ممکن است فکر کنید آدم مغروری است یا شاید از اینکه راه موفقیت را بلد است و شما بلد نیستید احساس حسادت کنید.
اما بحث اصلی این است:
همه ما میتوانیم به زندگی دلخواهمان دست پیدا کنیم. اما کلید موفقیت این است که چطور افکارمان را به کار بگیریم. یکی از راههای قدرتمند در این راستا، خود-تلقینی است. با این کار -افکار انگیزهدهنده و الهامبخش و تصویرسازیهای مناسب- ذهن را برای دست پیدا کردن به آنچه میخواهیم پرورش میدهیم. ناپلئون هیل، نویسنده کتاب، عادت داشت در ذهنش، با اشخاص بزرگ و الهامبخشی همچون آبراهام لینکلن، سقراط، ناپلئون و ارسطو ملاقاتهای خیالی داشته باشد. او طی این دیدارها سعی میکرد روی برخی از ویژگیهای مورد علاقهاش که در اشخاص بزرگ وجود داشت تمرکز کند. برای مثال در مورد لینکلن دوست داشت بتواند همچون او جوانمرد باشد، به دیگران کمک کند و در برخورد با مسائل جدید شجاعت کافی به خرج دهد. هیل هر شب، یک ساعت از وقتش را به این کار اختصاص میداد و با آشنایی هرچه بیشترش با انسانهای بزرگ، شخصیتهای بیشتری را به این جلسات ذهنی دعوت میکرد. او متوجه شد از طریق تلقین افکار انگیزهبخش میتوان زندگی را به طور اساسی تغییر داد و به موفقیت دست یافت. در مورد قضیه هیل، تلقین باعث شد بتواند بر ترس خود از سخنرانی در مقابل عموم غلبه کند و از ویژگیهای سخنرانان موفق همچون روحانیِ طرفدار لغو بردهداری، هنری وارد بیچر (Henry Ward Beecher)، تقلید کند. بعد از یک هفته تصویرسازیِ ذهنی، هیل توانست یک سخنرانی بسیار موفق ارائه دهد. در پایان حضار او را تشویق کردند و از او دعوت شد یک سخنرانی دیگر هم ارائه دهد. یک سال بعد، هیل که تبدیل به یکی از سخنرانان مشهور آمریکا شده بود، برای سخنرانی به همه جای کشور سفر میکرد. حتی اتحادیه باشگاههای تبلیغاتی جهان، برای یکی از سخنرانیهایش که در سال ۱۹۲۰، در جلسهای در پیتسبورگ ارائه داد، جایزهای هم تقدیمش کرد. تمام این موفقیتها تحت قدرت فکر حاصل شد.شکسپیر به ما یاد داد چطور باید اعتماد دیگران را جلب کرد؛ و این یکی دیگر از راههای دستیابی به موفقیت است
مسائل دشوار نیازمند راهحلهای خلاقانه هستند.با این حال، هنگامی که بحث به ایجاد چنین ایدههایی کشیده میشود، دو مشکل وجود دارد: یکی ایجاد ایده و دیگری متقاعد کردن مردم به تاثیرگذار بودن این ایده.معمولا حل دومین مسئله فوقالعاده دشوار است.اگر سعی دارید میزان تاثیرگذاریتان روی دیگران را افزایش دهید، بهترین آموزگاری که میتوانید در این زمینه پیدا کنید یک مرشد یا یک تاجر موفق نیست؛ بلکه شاعر و نمایشنامهنویس معروف، ویلیام شکسپیر است.در نمایشنامه ژولیوس سزار، میتوانیم به خوبی ببینیم که برای تغییر عقیده دیگران، پیش از هر چیز باید طرف آنها را بگیریم.
مارک آنتونی در مراسم تدفین سزار، سعی میکند ذهنیت حضار را نسبت به دوستش، سزار تغییر دهد تا او را مرد بزرگی به شمار آورند.اما این کارِ بسیار دشواری بود، چرا که نخستین کسی که در مراسم سخنرانی کرد بروتوس، قاتل سزار بود.او با سخنرانی پر آب و تابش مردم را متقاعد کرد که سزار آدم بدجنس و پلیدی بود.همین که سخنان بروتوس تمام شد، نوبت به مارک آنتونی رسید.او میدانست برای موفقیت در هدفش، نباید بلافاصله با بروتوس مخالفت میکرد و از مردم میخواست فقط نظریات او را بپذیرند، بلکه در ابتدا بروتوس را تحسین کرد و گفت قبول دارد سزار باید فراموش شود.
مارک آنتونی با این کار توانست مردم را جذب خود کند.سپس آرامآرام حرفهای جدیدی زد و افکار تازهای مطرح کرد.او گفت که سزار برای اعتلای رُم خیلی زحمت کشید و حتی در وصیتنامهاش اعلام کرد ثروتش باید بین مردم رومی پخش شود!سپس به تدریج لحن مارک آنتونی در تجلیل از بروتوس، حالت طنزآمیز و در آخر توهینآمیز به خود گرفت.مارک آنتونی در نهایت روحیه مردم را جوری تغییر داد که حضار به خاطر قتل سزار محکومش کردند و خواستار بیرون کردنش از رُم شدند.این تکنیک در دنیای واقعی هم کاربرد دارد.
ناپلئون هیل، یک بار شاهد بود، وکیلی که در زمینه شناخت آثار شکسپیر تحصیل میکرد، هنگامی که قصد داشت با هیئت منصفه حرف بزند، سخنانش را با حمله به مخالفش شروع نکرد.درعوض تمام نکات خوبی که طرف مقابل مطرح کرده بود را خاطرنشان کرد و گفت او به مطالب خوبی اشاره کرده است.اینگونه توجه و اعتماد هیئت منصفه را به خود جلب کرد؛ سپس تمام مشکلات و اشتباهات موجود در پرونده مخالفش را برایشان روشن کرد.لازم به گفتن نیست که بدون دشواری توانست در این پرونده پیروز شود.
تلقینهای مثبت میتواند باعث تقویت عملکرد شده و همچنین سلامتی را هم بیشتر کند
به گذشتهتان خوب فکر کنید.سعی کنید یادتان بیاید آیا تا به حال پیش آمده که بعد از تحقیر شدن یا مورد انتقاد قرار گرفتن، دوباره انگیزه پیدا کرده باشید؟احتمالا نه.چون اگر بخواهید آدمها کاری انجام دهند، بهترین روش درخواست مثبت از آنها است.به عبارت دیگر، اگر میخواهید عملکرد کارکنانتان بهتر شود، باید از تلقینهای مثبت استفاده کنید، نه منفی.هیل، مدیری را میشناخت که هرگز از کارکنانش انتقاد نمیکرد.درعوض در شرکت راه میافتاد و به نوبت از کارمندانش به خاطر تلاش فراوانشان تعریف و تمجید میکرد.
در حین گفتن این کلمات پیوسته این نکته را هم خاطرنشان میکرد که اگر سعیشان را بیشتر کنند میتوانند موفقتر باشند.یکبار کارمندی را دید که چند هفتهای میشد درست و حسابی کار نمیکرد اما در این مورد هم تلقین مثبت بود که چارهساز شد.مدیر میدانست انتقاد از عملکرد ضعیف کارمند فقط رنجیدهخاطرش میکند.به این ترتیب دستش را روی شانه کارمند گذاشت و به او گفت از اینکه عملکردش بهتر شده خیلی خوشحال است و او واقعا مثال خوبی برای کارمندان دیگر به شمار میرود.
لازم به گفتن است در پایان همان روز، عملکرد آن کارمند ۲۵ درصد بهتر شد.اگر یک فروشندهاید، استفاده از تلقینهای مثبت برایتان خیلی راحت خواهد بود.برای مثال، هنگامی که میخواهید کالایی را تبلیغ کنید، محصول جدید را به مشتری نشان دهید و بگویید هرچند این محصول تازه بیرون آمده اما اگر از آن استفاده کنید متوجه خواهید شد ویژگیهای جدیدش چقدر به درد بخور است.اینگونه مشتری خیال نمیکند هدفتان این است که او را به خرید کالا ترقیب کنید، درعوض خیلی محترمانه میگویید نه تنها این محصول خیلی با کیفیت است، بلکه این خودِ مشتری بود که به این نتیجه رسیده است نه شما.
در نهایت، قدرت تلقین مثبت میتواند در افزایش سلامتی هم موثر باشد.
هیل دکتری را میشناخت که میتوانست به بیماران تلقین کند وضع سلامتیشان در حال بهبود است.بسیاری از بیمارانی که به ذاتالریه مبتلا بودند، تحت تاثیر تلقینات مثبت، بهبود پیدا کردند.
از قدرت دعا و قانون تلافی برای معاملات بهتر، استفاده کنید
هنگامی که به فکر دعاکردن میافتید، ممکن است اولین چیزی که به ذهنتان برسد، دعا برای پرهیزگاری خود یا سلامتی دیگران باشد.اما میتوان از قدرت دعا برای چیزهای عملیتری هم استفاده کرد.مثل بهبود اوضاع کسبوکارتان.برای استفاده از دعا، لازم نیست به آیین خاصی اعتقاد داشته باشید.طبق عقیده هیل، هنگام دعا افکارتان را به کائنات میفرستید و این افکار میتواند مثل یک موج الکتریکی عمل کرده و به کسبوکارتان بهبود بخشد و دعایتان را مستجاب کند.یکبار هیل حین معامله، به کسی که قرار بود شریک تجاری او شود پیشنهادی داد که او رد کرد.
به این ترتیب هیل هم دست به دعا برداشت و از خدا خواست فکرش را تغییر دهد و پیشنهادش را بپذیرد.جالب اینجاست که ۲ دقیقه بعد از این دعا، شریکش با پیشنهاد او موافقت کرد.ابزار دیگری که میتواند به کسبوکارتان رونق بخشد، استفاده از قانون تلافی است.طبق این قانون، مردم همانطور با شما رفتار میکنند که شما با آنها رفتار میکنید.شاید ساده به نظر برسد؛ درواقع اصلا هم پیچیده نیست.اما این قاعده هم یکی از موثرترین روشهای دستیابی به موفقیت است.با این قاعده میتوانید دیگران را وادار کنید هرکاری دلتان میخواهد برایتان انجام دهند.
البته، این شما هستید که باید اول پا پیش بگذارید.برای مثال اگر میخواهید کسی چیزی به شما دهد، اول چیزی به او بدهید.فرض کنیم یک پسربچه و دوستش در پارک مشغول خوردن ناهار هستند.ناگهان یکی از آنها بدون اینکه چیزی بگوید غذای دیگری را برمیدارد.احتمال دارد پسر طماع جز مشتی بر بازو، چیز دیگری نصیبش نشود.اما اگر پسر یکی از خوراکیهایش را به دوستش بدهد چه؟احتمال دارد دوستش هم بدون اینکه چیزی بگوید، یکی از خوراکیهای خود را در جواب این کار، به آن پسر بدهد.این داد و ستد بچههای مدرسهای را میتوان به دنیای کسبوکار بزرگسالان هم تعمیم داد.
اگر میخواهید رفقای موفقتان شما را به یکی از شرکای تجاری خود معرفی کنند، اولین کاری که میتوانید برایشان کنید، این است که نزد تعدادی از همکارانتان از رفقای خود تعریف کنید.
اعتمادبهنفس یکی از بخشهای مهم موفقیت است و از طریق تلقین، تقویت میشود
بسیاری از مردم دو هدف در زندگی دارند: داشتن ثروت مادی و خوشبختی.خبر خوب این است که تنها با یک ویژگی قادر به کسب هر دو هدف هستید، یعنی: اعتمادبهنفس.اعتمادبهنفس چقدر مهم است؟خب، برای شروع باید گفت بدون آن هرگز به خوشبختی دست نخواهید یافت.چون اگر امیدوار هستید به خواستههایتان در زندگی دست پیدا کنید، پیش از هر چیز باید به این ایمان بیاورید که لیاقت داشتن چنین چیزهایی را دارید و این نیازمند اعتمادبهنفس است.میتوانید هر روز هفته و شبانهروز کار کنید اما بدون اعتمادبهنفس هرگز به داراییهای کلان نمیرسید.
چرا که برای چنگزدن به فرصتها، استفاده از شانس و اقبال و داشتن ابتکار، به اعتمادبهنفس نیاز دارید.اما چطور میتوان اعتماد به نفس پیدا کرد؟کافی است تشخیص دهید زندگی و خوشبختیتان در دستان خود شماست، نه هیچ کس دیگر.باید مسئولیت زندگیتان را بپذیرید و قبول کنید اختیار امورتان تحت کنترل شخص دیگری نیست.هنگامی که باور کنید که دیگران تاثیری روی خوشبختی و بدبختی شما ندارند، به تدریج متوجه میشوید که کلید موفقیت شما، در دستان خودتان است.هنگامی که این امر به تحقق بپیوندد، خواهید دید دریای بیکرانی از انرژی و نشاط در اختیار دارید که با استفاده از آن میتوانید به دشوارترین اهداف خود دست پیدا کنید.
برای رسیدن به این درک، از تلقین استفاده کنید.تلقین تفکری مثبت است که میتوانید با تکرار و تمرکز روی آن به واقعیت تبدیلش کنید.برخی از تلقینهای قدرتمند را در ادامه بررسی میکنیم: – «میدانم هرکاری بخواهم میتوانم انجام دهم.میدانم اگر واقعا به این ایمان داشته باشم عملکردم همینطور خواهد بود و موفقیت از آنِ من خواهد شد.» – «میدانم افکارم به تدریج در این دنیای مادی فُرم فیزیکی به خود خواهند گرفت.به همین دلیل موفقیت در چند قدمی من است.هر روز به کسی که میخواهم باشم فکر میکنم، آنقدر به آن میاندیشم که جزئیات دقیق پیدا میکند و تحقق مییابد.
» – «از حالا به بعد، شروع میکنم به برنامهریزی برای رسیدن به خواستههایم.سپس آنقدر روی این برنامهها تمرکز میکنم تا به واقعیت تبدیل شوند.» اگر هر روز این تلقینها را تمرین کنید، مطمئنا هم اعتمادبهنفستان بالاتر خواهد رفت و هم زندگیتان بهتر خواهد شد.
تلقینها میتوانند به پیدایش عادات مثبت هم منجر شوند
اگر به محض ظهور مشکلات دست از تلاش بردارید، به جایی نخواهید رسید.اگر میخواهید افکارتان را به کسبوکارهای موفق تبدیل کنید، باید پشتکار زیادی داشته باشید.اگر حس میکنید هنگام بروز مشکلات حین انجام وظایفتان از اراده کافی برخوردار نیستید، باید خبر خوبی به شما بدهم: برای ایجاد عادات مثبت موثر در دستیابی به موفقیت، راه سادهای وجود دارد.ایجاد عادات مثبت راه بسیار مناسبی جهت دستیابی به اهداف، بدون تکیه چندان بر اراده است.اگر در حال حاضر عادت دارید تا ظهر بخوابید و بقیه روز را هم با تنبلی و کسلی به کارهایتان بپردازید، بعد اگر بخواهید خیلی ناگهانی سر ساعت ۶ صبح از خواب بیدار شوید، به اراده قدرتمندی نیاز خواهید داشت.
اما میتوانید پیوسته راس ساعت ۶ بیدار شوید تا این امر با تکرار تدریجی، به یک عادت و بخشی جدانشدنی از زندگی روزمرهتان تبدیل شود.طولی نمیکشد برای زود بیدارشدن دیگر مجبور نخواهید بود کار خاصی انجام دهید؛ چرا که خود به خود و بدون اراده، همان ساعت از خواب بیدار خواهید شد.با استفاده از این تکنیک میتوانید روزهایتان را با عادات مثبت پُر کنید.مثل صبح زود بیدارشدن، ورزش، خواندن کتاب و یادگرفتن مهارتهای جدید و استفاده از فرصتهای جدید کاری.شاید این وظایف الان خیلی زیاد بنظر برسند؛ اما به تدریج که به این عادات عمل کنید متوجه میشوید ارادهتان به حدی افزایش یافته که میتوانید آن را در انجام کارهای مثبت و موفقیتآمیز به کار بگیرید.
در مراحل اولیه ایجاد عادات، تلقین میتواند تاثیر زیادی داشته باشد.هرچه باشد اگر برای بیدار شدن راس ساعت ۶ صبح فقط به زنگ ساعت اکتفا کردهاید، احتمالش هست که ساعت را خاموش کنید، غلتی بزنید و دوباره بخوابید.برای استفاده از تلقینها باید اینگونه عمل کرد: در روز به مدت چند دقیقه تصور کنید صبحها با انرژی زیاد از خواب بیدار میشوید، به خوبی استراحت کردهاید و آمادهاید تا از تخت بیرون بپرید.هنگام تصویرکردن این جریان، تمام جزئیات را دقیق در ذهنتان مجسم کنید.شاید هنگام بیدار شدن عادت داشته باشید خمیازه بکشد، به خودتان کش و قوس دهید و بعد از تخت بیرون بیایید.
با استفاده از تلقین، افکارِ شما روی جسمتان تاثیر خواهند گذاشت و چیزی نمیگذرد که صبحِ زود بیدار شدن، برایتان به عادتی ساده و راحت تبدیل میشود.
باید محیطمان را سرشار از تاثیرات مثبت کنیم و تاثیرات منفی را از زندانها پاک کنیم
تعجبی ندارد دانشآموزانی که در بهترین مدارس درس میخوانند، در آینده به محققین، سیاستمداران و هنرمندان بزرگ جامعه تبدیل میشوند.آنها هم مثل بقیه تحت تاثیر محیط رُشد میکنند و با تحصیل در مدارس عالی، به مشاغل عالی هم دست مییابند.چه متوجه شده باشید چه نه، محیط پیوسته روی شما تاثیر میگذارد.چرا که محیط اطراف، فکرتان را تغییر میدهد و نیروی فکر نقشی اساسی در تعیین رویدادهای زندگی ایفا میکند.هنگامی که به این نکته توجه کنید، انتخاب محیطی مناسب برای دستیابی به اهدافتان، کاملا منطقی به نظر خواهد رسید.
اگر میخواهید یک مدیر موفق شوید، بهتر است نزدیک مدیران موفق دیگر زندگی کنید؛ یا دست کم در باشگاهها و مکانهایی که رفتوآمد دارند حضور یابید.بهترین محیطی که میتوانید در آن حضور داشته باشید، جایی است که همفکرانتان در آن حضور دارند.در ضمن از انسانهای منفینگر هم دور بمانید.هنگامی که هدفتان را به خوبی میشناسید، محیط پشتیبان خود را با تمام جزئیاتش در ذهن تصویر کنید.هنگامی که این تصویر را در ذهن به وجود آوردید، زمانش رسیده در واقعیت هم آن را محقق سازید.متاسفانه بعضی از بُعدهای جامعه، به مردم آسیب میرساند و باید در رفع این مسائل کوشا باشیم.
به ویژه نظام زندان تاثیر وحشتناک و بدی روی زندانیان میگذارد.اکثر زندانیان مجبورند همراه مجرمین دیگر در فضاهایی بسته باشند و امکان بازپروری برایشان وجود ندارد.آنها نمیتوانند خود را آموزش دهند و ورای محیط خشنی که در آن زندگی میکنند، چیز دیگری یاد بگیرند.تحت چنین شرایطی احتمال بازسازی و بازپروری زندانیان اندک است.اما مجبور نیستیم این وضع را تحمل کنیم.میتوانیم مجرمین را در فضاهای پاکیزه، سالم و امن جای دهیم.جایی که زندانیان بتوانند در آن مهارتهای تازه یاد بگیرند و به جامعهای که در آن زندگی میکنند خدمت کنند.
تصور کنید اینگونه میزان جرم و جنایت چقدر کاهش پیدا خواهد کرد!
نکاتی که برای تقویت حافظه کاربرد دارند، شامل تکنیکی هستند که قدرت مشاهده را هم تقویت میکند
بگذارید ماجرای آشنایی را برایتان تعریف کنم: در یک جشن هستید که ناگهان متوجه میشوید شخصی با یک لبخند و حالتی دوستانه در حال نزدیک شدن به شماست و به نظرتان هم آشنا میرسد.او نامتان را میداند.اما شما نامش را فراموش کردهاید و نمیدانید او را کجا دیدهاید.واقعا که وضع بدی است!هرچند با پیشامد چنین اوضاع خجالتباری معمولا به سختی میتوان با دیگران ارتباط برقرار کرد، اما خبر خوب اینجاست که میتوانید حافظه ضعیفتان را تقویت کنید.برای تقویت حافظه باید از سه مرحله بگذرید.
اول باید دقت خود را بالا ببرید.اگر هنگام ملاقات با افراد تازه همیشه غرق رویا و خیالات هستید، پس به سختی میتوانید نام آنها را در ملاقاتهای بعدی به خاطر آورید.به همین ترتیب، اگر هنگام رانندگی به خیابانها دقت نکنید و به خاطر نسپرید که خودرویتان را کجا پارک کردهاید، هنگام بازگشت به مشکل برمیخورید.سعی کنید هنگامی که برای اولین بار با کسی ملاقات میکنید، به خوبی چهرهاش را ببینید و خاطره دقیق و کاملی از آن شخص در حافظه خود ثبت کنید.مرحله دوم، ایجاد پیوستگیهای ذهنی است.
هنگامی که کسی نامش را به شما میگوید، احتمال زیادی دارد با نامی مشابه او یا مرتبط با او آشنا باشید.ممکن است این نامِ یک انسان باشد یا نام یک مکان خاص، کالای مورد علاقهتان یا هر چیزی که برای شما و در زندگیتان از اهمیت بالایی برخوردار است.فرض کنیم با کسی ملاقات میکنید که هم نام خواهرتان است.در ذهن خود، بین او و خواهرتان پیوند ایجاد کنید.اگر با کسی به نام «کِلِر» ملاقات کردید، در ذهن خود، او را با یکی از شیرینیهای خوشمزه یعنی «اِکلِر شکلاتی» پیوند دهید.
سومین و آخرین مرحله، قدرت تکرار است.هرگز قدرت تکرار نام افراد را بلافاصله بعد از اولین ملاقات دست کم نگیرید.همچنین بهتر است طی روزهای آینده هم نام آن شخص را پیوسته تکرار کنید.اگر چنین کنید، حافظهتان تقویت میشود و اشتباهات کمتری مرتکب خواهید شد.یکی دیگر از راههای تقویت حافظه، داشتن حواس جمع است.دلیل منطقیاش هم این است که اگر توانایی درکتان از محیط را افزایش دهید، حافظهتان هم تقویت خواهد شد.برای تقویت بیشتر قدرت مشاهده و حافظه، تمرین سادهای هست که باید انجام دهید: وارد یکی از اتاقهای خانهتان شوید و هر چه در محیط است را خوب نگاه کنید.
سپس از اتاق خارج شوید و هرچه یادتان میآید را یادداشت کنید.
با تکرار روزانه این تمرین و استفاده از اتاقهای مختلف، هم حافظهتان تقویت میشود و هم مهارتهای مشاهدهتان تقویت خواهد شد.حالا قواعد طلایی موفقیت را میدانید.دیگر وقتش رسیده برای دستیابی به اهدافتان آنها را به کار بگیرید.
اگر به موفقیت فکر کنید، دیگر دور از دسترستان نخواهد بود.با ایجاد افکار صحیح و تقویت اعتمادبهنفس، بلافاصله و به راحتی به اهدافتان خواهید رسید.تکنیکهای زیادی وجود دارد که میتواند روابط اجتماعیتان را تقویت کند، باعث شود قراردادهای بزرگ تجاری منعقد کنید و عادات به درد بخوری ایجاد کنید که زندگیتان را سادهتر و لذتبخشتر کند.در ضمن، نیازی نیست برای رسیدن به این اهداف راههای سخت و دشوار بپیمایید.هرگز قدرت مثبتاندیشی را برای ایجاد تغییرات واقعی در زندگی دست کم نگیرید.برای موفقیت لباس بپوشید: پوشیدن لباس مناسب، در دنیای حرفهای فواید زیادی دارد.
اول از همه اینکه باعث میشود اعتمادبهنفستان بالاتر برود و احساس راحتی بیشتری کنید.
این دو، عامل حیاتی برای رسیدن به موفقیت هستند.دوم اینکه، با پوشیدن لباسهای مناسب و عالی، موجب میشوید همکارانتان هنگام اولین ملاقات، ذهنیت بهتری نسبت به شما پیدا کنند و این خود باعث خواهد شد اعتمادشان نسبت به شما افزایش یابد.







