چرا گاهی در روابط عاشقانه احساس گرفتار شدن میکنیم؟
روابط عاشقانه میتوانند منبع شادی و حمایت باشند، اما گاهی اوقات هم حس سنگینی و اسارت را به همراه میآورند. این حس گرفتار شدن میتواند دلایل مختلفی داشته باشد که در این مطلب به بررسی آنها میپردازیم.
آیا تا به حال در رابطهای بودهاید که احساس کنید بخشی از وجودتان را در آن جا گذاشتهاید؟ یا گویی در قفسی نامرئی گیر افتادهاید؟ این احساسات متداولتر از آن چیزی هستند که فکر میکنید.
ترس از دست دادن:
نگرانی مداوم از اینکه مبادا طرف مقابل را از دست بدهید، شما را به انجام کارهایی وامیدارد که در حالت عادی انجام نمیدادید.نیاز به تایید:
وابستگی شدید به تایید و توجه معشوق باعث میشود استقلال فردی خود را نادیده بگیرید.عدم تعیین مرزها:
اگر نتوانید مرزهای مشخصی برای خود در رابطه تعیین کنید، طرف مقابل ناخودآگاه از شما سوء استفاده خواهد کرد.تلاش برای راضی نگه داشتن همیشگی:
تلاش برای خوشحال کردن دائمی طرف مقابل، بدون در نظر گرفتن نیازهای خودتان، شما را خسته و مستاصل میکند.چشمپوشی از نیازهای شخصی:
قربانی کردن مداوم نیازهای شخصی به نفع رابطه، حس ناخوشایندی از قربانی شدن را ایجاد میکند.نادیده گرفتن نقاط ضعف رابطه:
انکار یا لاپوشانی مشکلات موجود در رابطه، مانع از حل آنها شده و احساس گرفتاری را تشدید میکند.توقع غیرواقعی:
داشتن انتظارات غیرمنطقی از رابطه و طرف مقابل، منجر به ناامیدی و سرخوردگی میشود.گذشته حل نشده:
تجربیات منفی گذشته، به ویژه در روابط قبلی، میتوانند بر رابطه فعلی شما سایه افکنند.فقدان هویت فردی:
اگر هویت شما به شدت با رابطهتان گره خورده باشد، در صورت بروز مشکل، احساس میکنید تمام وجودتان در حال فروپاشی است.ترس از تنهایی:
هراس از تنها ماندن، شما را وادار میکند به هر قیمتی رابطه را حفظ کنید، حتی اگر خوشایند نباشد.باورهای محدود کننده:
باورهای غلط در مورد عشق و روابط، مانند “عشق واقعی یعنی فداکاری همیشگی”، میتوانند شما را به دام بیندازند.فقدان ارتباط موثر:
ناتوانی در برقراری ارتباط شفاف و با صداقت با طرف مقابل، باعث سوء تفاهم و نارضایتی میشود.الگوهای تکراری:
تکرار الگوهای رفتاری مخرب در روابط، نشاندهنده نیاز به بررسی و درمان است.فشار اجتماعی:
گاهی اوقات فشار خانواده و جامعه برای حفظ رابطه، حتی اگر ناسالم باشد، باعث احساس گرفتاری میشود.عدم پذیرش مسئولیت:
سرزنش طرف مقابل به خاطر تمام مشکلات رابطه، مانع از پذیرش مسئولیت خودتان در ایجاد و تداوم آنها میشود.وابستگی مالی یا عاطفی:
وابستگیهای مالی یا عاطفی شدید به طرف مقابل، میتواند آزادی عمل شما را محدود کند.عدم وجود اهداف مشترک:
نداشتن اهداف مشترک در زندگی، باعث میشود احساس کنید در مسیری ناهموار قدم میگذارید.تغییرات ناگهانی در زندگی:
تغییرات بزرگی مانند مهاجرت، از دست دادن شغل یا بیماری، میتوانند تعادل رابطه را بر هم زده و احساس گرفتاری ایجاد کنند.
شناخت این عوامل، اولین قدم برای رهایی از احساس گرفتار شدن در روابط عاشقانه است. با بررسی دقیق و با صداقت رابطه خود، میتوانید ریشه این احساسات را پیدا کرده و برای حل آنها اقدام کنید.
چرا گاهی احساس میکنیم که در روابط عاشقانه به قدری گرفتار شدهایم؟
1. ترس از تنهایی
ترس از تنها ماندن و نداشتن کسی در زندگی میتواند باعث شود که در رابطهای بمانیم که از آن راضی نیستیم. این ترس باعث میشود تا به هر قیمتی به رابطه بچسبیم. شاید فکر کنیم که تحمل شرایط سخت رابطه، بهتر از مواجهه با تنهایی است. اما باید بدانیم که گاهی تنهایی، فرصتی برای خودشناسی و رشد فردی است. به خود یادآوری کنید که ارزش شما به واسطه داشتن یک رابطه تعریف نمیشود. شما بدون یک شریک عاطفی هم فرد ارزشمندی هستید. روی افزایش عزت نفس خود کار کنید تا این ترس کاهش یابد. وقتی خودتان را دوست داشته باشید، دیگر نیازی به چسبیدن به هر رابطهای نخواهید داشت. باور داشته باشید که لیاقت یک رابطه سالم و رضایتبخش را دارید. به جای تمرکز بر ترس از تنهایی، روی یافتن راههایی برای لذت بردن از زندگی فردیتان تمرکز کنید.
2. وابستگی عاطفی
وابستگی عاطفی به شریک زندگی میتواند باعث شود که حتی در صورت نارضایتی از رابطه، نتوانیم از آن جدا شویم.این وابستگی نوعی اعتیاد عاطفی است.احساس میکنیم که بدون حضور او، زندگیمان بیمعنا و خالی از شادی خواهد بود.این احساس باعث میشود که به هر قیمتی رابطه را حفظ کنیم.وابستگی عاطفی اغلب ریشه در کودکی و تجربههای ناخوشایند گذشته دارد.شناسایی این ریشهها میتواند به درمان وابستگی کمک کند.سعی کنید استقلال عاطفی خود را تقویت کنید.این به معنای توانایی تامین نیازهای عاطفی خود بدون نیاز به شریک زندگی است.
به فعالیتهایی بپردازید که به شما احساس خوبی میدهند و باعث افزایش اعتماد به نفستان میشوند.
با دوستان و خانواده خود ارتباط برقرار کنید و از حمایت آنها بهرهمند شوید.در صورت نیاز، از یک متخصص روانشناس کمک بگیرید تا راههای مقابله با وابستگی عاطفی را یاد بگیرید.
3. سرمایهگذاری احساسی و زمانی
هرچه زمان و انرژی بیشتری را در یک رابطه صرف کنیم، جدا شدن از آن سختتر میشود. احساس میکنیم که تمام سرمایهگذاریمان هدر میرود.
تصور میکنیم که تمام تلاشهایی که برای بهبود رابطه انجام دادهایم، بیفایده خواهد بود اگر رابطه به پایان برسد. این احساس باعث میشود که حتی در صورت نامناسب بودن رابطه، به آن ادامه دهیم به امید اینکه اوضاع بهتر شود. به خود یادآوری کنید که گاهی رها کردن یک رابطه، بهترین راه برای حفظ سلامت روانی و عاطفی است. هدر رفتن سرمایهگذاری گذشته، دلیلی برای ادامه دادن به یک رابطه نامناسب نیست. به آینده فکر کنید و ببینید که آیا این رابطه شما را به جایی که میخواهید میرساند یا خیر. اگر پاسخ منفی است، رها کردن رابطه میتواند بهترین تصمیم باشد.
4. ترس از قضاوت دیگران
گاهی ترس از اینکه دیگران دربارهی ما چه فکری میکنند، باعث میشود در رابطهای بمانیم که از آن راضی نیستیم. نگران هستیم که طلاق یا جدایی باعث قضاوت دیگران شود. فکر میکنیم که شکست در یک رابطه، نشاندهنده ضعف یا ناتوانی ماست. این فکر باعث میشود که به هر قیمتی از جدایی جلوگیری کنیم. اهمیتی ندهید که دیگران چه فکری میکنند. مهم این است که شما در رابطه احساس خوشبختی و رضایت داشته باشید. اگر رابطه برای شما مناسب نیست، جدایی یک تصمیم شجاعانه و مسئولانه است. با دوستان و خانوادهای که از شما حمایت میکنند، در مورد نگرانیهای خود صحبت کنید. به خود یادآوری کنید که قضاوت دیگران، ارزش شما را تعیین نمیکند.
5. امید واهی به تغییر
بسیاری از افراد در روابط نامناسب، به این امید میمانند که شریک زندگیشان تغییر کند. فکر میکنند که با کمی صبر و تلاش، میتوانند او را به فرد بهتری تبدیل کنند. این امید واهی، باعث میشود که سالها در یک رابطه ناراحتکننده بمانند و وقت و انرژی خود را هدر دهند. اگر شریک زندگیتان تمایلی به تغییر ندارد، نباید به امید واهی به این رابطه ادامه دهید. به جای تمرکز بر تغییر دیگران، روی بهبود خودتان تمرکز کنید. واقعبین باشید و بپذیرید که برخی از افراد، تغییرناپذیر هستند. تصمیم بگیرید که آیا حاضرید با همین شرایط به رابطه ادامه دهید یا خیر.
6. احساس مسئولیت در قبال شریک زندگی
گاهی احساس میکنیم که مسئول خوشبختی و رفاه شریک زندگیمان هستیم. این احساس مسئولیت، باعث میشود که حتی در صورت نارضایتی از رابطه، نتوانیم از او جدا شویم. فکر میکنیم که اگر او را ترک کنیم، زندگیاش نابود خواهد شد. این فکر باعث میشود که به هر قیمتی رابطه را حفظ کنیم. اگر شریک زندگیتان به حمایت و کمک نیاز دارد، او را تشویق کنید که از متخصصان مربوطه کمک بگیرد.
به جای قربانی کردن خودتان، به او کمک کنید تا مستقل و قوی شود. حد و مرزهای سالم را در رابطه مشخص کنید و از آنها محافظت کنید.
7. باورهای غلط درباره عشق و رابطه
باورهای غلط درباره عشق و رابطه میتواند باعث شود که در روابط نامناسب بمانیم. مثلاً این باور که عشق واقعی یعنی تحمل هر شرایطی، یا اینکه اگر عاشق کسی هستید، باید تمام عیبهای او را بپذیرید. این باورها باعث میشود که انتظارات غیرواقعبینانهای از رابطه داشته باشیم و در نتیجه، از آن ناراضی باشیم. باورهای غلط خود را شناسایی کنید و آنها را با باورهای سالم و واقعبینانه جایگزین کنید. هیچکس نباید در یک رابطه، مورد سوءاستفاده یا آزار قرار گیرد. یک رابطه سالم، باید به شما احساس خوشبختی، امنیت، و آرامش بدهد. اگر رابطه شما این ویژگیها را ندارد، احتمالاً وقت آن رسیده که آن را ترک کنید.
8. عدم اعتماد به نفس
افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند، بیشتر در معرض گیر افتادن در روابط نامناسب هستند. آنها فکر میکنند که لیاقت یک رابطه بهتر را ندارند و به همین دلیل، به هر رابطهای چنگ میزنند. عدم اعتماد به نفس باعث میشود که در برابر رفتار نامناسب شریک زندگی، سکوت کنند و حقوق خود را نادیده بگیرند. روی افزایش اعتماد به نفس خود کار کنید. این کار را میتوانید با تمرین خودآگاهی، تعیین اهداف واقعبینانه، و پذیرش خود انجام دهید. باور کنید که میتوانید بدون شریک زندگی هم خوشبخت و موفق باشید. به نقاط قوت خود توجه کنید و به خودتان یادآوری کنید که چه تواناییهایی دارید. از افراد مثبت و حمایتکننده در زندگیتان کمک بگیرید.
9. فقدان حمایت اجتماعی
فقدان حمایت اجتماعی، یعنی نداشتن دوستان و خانوادهای که از شما حمایت کنند، میتواند باعث شود که در روابط نامناسب بمانیم. وقتی کسی را نداریم که با او در مورد مشکلاتمان صحبت کنیم، احساس تنهایی و انزوا میکنیم و نمیتوانیم تصمیم درستی بگیریم. سعی کنید روابط خود را با دوستان و خانوادهتان تقویت کنید. با آنها در مورد احساسات و مشکلات خود صحبت کنید. به دنبال گروههای حمایتی بگردید که در آن افراد با شرایط مشابه، گرد هم میآیند و از یکدیگر حمایت میکنند. در صورت نیاز، از یک مشاور یا روانشناس کمک بگیرید. ارتباطات اجتماعی، یکی از مهمترین عوامل حفظ سلامت روانی و عاطفی است. از انزوا دوری کنید و سعی کنید در فعالیتهای اجتماعی شرکت کنید.
10. ترس از شروع دوباره
ترس از شروع دوباره، یکی دیگر از دلایلی است که باعث میشود در روابط نامناسب بمانیم. فکر میکنیم که شروع کردن یک رابطه جدید، بسیار سخت و دشوار است و نمیتوانیم از پس آن بربیاییم. این ترس باعث میشود که به هر قیمتی به رابطه فعلی بچسبیم، حتی اگر از آن ناراضی باشیم. به جای تمرکز بر سختیها، روی فرصتهای جدیدی که در انتظار شما هستند، تمرکز کنید. باور کنید که میتوانید یک رابطه سالم و رضایتبخش داشته باشید. به خودتان زمان بدهید تا پس از جدایی، التیام پیدا کنید و برای شروع یک رابطه جدید آماده شوید. از تجربههای گذشته خود درس بگیرید و از آنها برای انتخاب شریک زندگی مناسبتر استفاده کنید.
11. عدم شناخت خود
اگر خودتان را به خوبی نشناسید، ممکن است در روابط نامناسب گیر بیفتید. عدم شناخت خود به معنای ندانستن ارزشها، نیازها و خواستههایتان است. وقتی ندانید چه چیزی برای شما مهم است، احتمالاً شریک زندگیای را انتخاب میکنید که با شما همخوانی ندارد. به شناخت خودتان اهمیت دهید. ارزشها، نیازها و خواستههایتان را مشخص کنید. ببینید چه چیزی برای شما در یک رابطه مهم است. وقتی خودتان را بشناسید، بهتر میتوانید شریک زندگیای را انتخاب کنید که با شما سازگار باشد. خودآگاهی کلید داشتن یک رابطه سالم و رضایتبخش است. به احساسات خود توجه کنید و آنها را نادیده نگیرید. به خودتان اجازه دهید که خودتان باشید و از دیگران تقلید نکنید. برای شناخت خودتان، میتوانید از کتابها، دورهها و مشاورههای روانشناسی استفاده کنید.
12. انتظارات غیرواقعبینانه از رابطه
داشتن انتظارات غیرواقعبینانه از یک رابطه میتواند باعث شود در یک رابطه نامناسب بمانید. تصور کنید که یک رابطه عاشقانه باید همیشه پر از هیجان، شادی و خوشی باشد. وقتی با چالشها و مشکلات روبرو میشوید، ناامید میشوید و احساس میکنید که رابطه شما شکست خورده است. انتظارات خود را از رابطه واقعبینانه کنید. بپذیرید که هر رابطهای چالشها و سختیهای خود را دارد. به جای تمرکز بر نقاط منفی رابطه، به جنبههای مثبت آن توجه کنید. ارتباطات سالم و صریح، کلید حل مشکلات در یک رابطه است. به جای انتظار تغییر شریک زندگی، روی تغییر خودتان تمرکز کنید.
13. عدم تعیین مرزها
عدم تعیین مرزها در یک رابطه میتواند باعث شود که در یک رابطه نامناسب گیر بیفتید. مرزها، خطوط قرمزی هستند که مشخص میکنند چه رفتاری از طرف شریک زندگی قابل قبول است و چه رفتاری غیرقابل قبول. اگر مرزهای مشخصی نداشته باشید، ممکن است مورد سوءاستفاده قرار گیرید و حقوق شما نادیده گرفته شود. مرزهای خود را مشخص کنید و آنها را به شریک زندگیتان اطلاع دهید. در برابر رفتارهایی که مرزهای شما را نقض میکنند، قاطعانه بایستید. عدم تعیین مرزها، نشاندهنده عدم احترام به خود است. مرزهای سالم، به حفظ سلامت روانی و عاطفی شما کمک میکنند. اگر در تعیین مرزها مشکل دارید، از یک مشاور یا روانشناس کمک بگیرید.
14. نادیده گرفتن نشانههای هشدار دهنده
گاهی اوقات، نشانههای هشدار دهندهای وجود دارند که نشان میدهند رابطه شما سالم نیست. اما به دلیل ترس، وابستگی، یا امید واهی، این نشانهها را نادیده میگیریم. به نشانههای هشدار دهنده در رابطه خود توجه کنید. خشونت فیزیکی یا کلامی، کنترلگری، حسادت بیش از حد، دروغگویی، و بیاحترامی، همگی نشانههایی از یک رابطه ناسالم هستند. اگر این نشانهها را در رابطه خود مشاهده میکنید، فوراً اقدام کنید. از یک دوست، خانواده، یا متخصص کمک بگیرید. نادیده گرفتن نشانههای هشدار دهنده، میتواند عواقب جدی داشته باشد. به غریزه خود اعتماد کنید. اگر احساس میکنید که چیزی درست نیست، احتمالاً درست نیست. برای رهایی از یک رابطه ناسالم، شجاع باشید.
15. مشکلات حل نشده گذشته
مشکلات حل نشده گذشته، مخصوصا مشکلات مربوط به روابط قبلی، میتوانند بر روابط فعلی شما تأثیر بگذارند و باعث شوند در یک رابطه نامناسب گیر بیفتید. مشکلات حل نشده گذشته خود را شناسایی کنید و به دنبال راهی برای حل آنها باشید. ممکن است نیاز داشته باشید که با یک مشاور یا روانشناس صحبت کنید تا بتوانید از گذشته خود عبور کنید. بخشیدن خود و دیگران، کلید رهایی از گذشته است. به جای زندگی در گذشته، روی حال تمرکز کنید. از تجربیات گذشته خود درس بگیرید و از آنها برای ساختن یک رابطه بهتر استفاده کنید.
16. عدم ارتباط موثر
عدم ارتباط موثر، یعنی ناتوانی در بیان احساسات و نیازها به طور واضح و با صداقت، میتواند باعث شود در یک رابطه نامناسب گیر بیفتید. وقتی نمیتوانید با شریک زندگیتان ارتباط برقرار کنید، مشکلات حل نشده باقی میمانند و رابطه به تدریج فرسوده میشود. مهارتهای ارتباطی خود را بهبود بخشید. یاد بگیرید که چگونه احساسات و نیازهای خود را به طور واضح و با صداقت بیان کنید. به حرفهای شریک زندگیتان با دقت گوش دهید و سعی کنید او را درک کنید. از انتقاد، سرزنش، و توهین در ارتباط خودداری کنید. به جای تمرکز بر مقصر دانستن دیگران، روی حل مشکلات تمرکز کنید. از زبان بدن و لحن صدای خود آگاه باشید. در صورت نیاز، از یک مشاور زوج درمانی کمک بگیرید.
17. شرایط محیطی و اقتصادی
گاهی شرایط محیطی و اقتصادی، مانند مشکلات مالی یا وابستگی مالی به شریک زندگی، میتواند باعث شود در یک رابطه نامناسب بمانیم. تا حد امکان، استقلال مالی خود را حفظ کنید. اگر از نظر مالی به شریک زندگیتان وابسته هستید، سعی کنید راههایی برای کسب درآمد پیدا کنید. در مورد مشکلات مالی خود با شریک زندگیتان صحبت کنید و به دنبال راهحلهای مشترک باشید. از کمکهای اجتماعی و دولتی که در دسترس هستند، استفاده کنید. تمرکز خود را روی یافتن راههایی برای بهبود وضعیت مالی خود بگذارید. حمایت اجتماعی میتواند در مقابله با مشکلات اقتصادی بسیار مفید باشد.
18. الگوهای تکراری در روابط
گاهی اوقات، ما در الگوهای تکراری در روابط عاشقانه خود گیر میکنیم. این الگوها میتوانند ناشی از تجربیات کودکی، باورهای غلط، یا عدم خودآگاهی باشند. اگر متوجه شوید که در روابط خود الگوهای تکراری را تجربه میکنید، احتمالاً وقت آن رسیده که به دنبال کمک حرفهای باشید. الگوهای تکراری خود را در روابط شناسایی کنید. آیا همیشه جذب افراد خاصی میشوید؟ آیا همیشه در روابط خود با مشکلات مشابهی روبرو میشوید؟ سعی کنید ریشههای این الگوها را پیدا کنید. از یک مشاور یا روانشناس کمک بگیرید تا بتوانید این الگوها را تغییر دهید. باور کنید که لیاقت یک رابطه سالم و رضایتبخش را دارید. برای شکستن الگوهای تکراری، صبور و پیگیر باشید.







خیلی وقت ها فکر می کردم اگر شریک عاطفی ام رو از دست بدم دنیا به آخر می رسه. این ترس انقدر تو رو ضعیف می کنه که حاضر میشی هر شرایطی رو تحمل کنی فقط به خاطر اینکه تنها نباشی. یادمه یه رابطه داشتم که اصلا بهم نمی رسید ولی من مدام خودم رو تغییر می دادم تا شاید توجهش رو جلب کنم. تهش هم فقط خستگی و حس باخت برای خودم موند.
یکی از چیزایی که بعدها فهمیدم این بود که نداشتن حد و مرز مشخص باعث میشه طرف مقابل مدام از خط قرمزها رد بشه. من اون موقع نمی دونستم چطور نه بگم و همیشه فکر می کردم اگر مخالفت کنم رابطه تموم میشه. اما حالا می فهمم اگه یه رابطه با بله گفتن های همیشگی پیش بره، در واقع داره خفه میشه.
اینو بدون که تو هم به اندازه طرف مقابلت حق داری توی رابطه فضای نفس کشیدن داشته باشی. گاهی اونقدر مشغول راضی نگه داشتن دیگران میشیم که یادمون میره خودمون هم نیازهایی داریم.
این روزها دلم یه جوریه انگار توی یه رابطه گیر کردم که نه میتونم تحملش کنم نه میتونم ولش کنم. میشه بگم یه جور اعتیاده… مثلا میدونم که رابطه بهم آسیب میزنه ولی نمیتونم خودمو نجات بدم.
خوندن این نوشته انگار یه آینه بود روبه رویم. مخصوصا قسمت ترس از تنها موندن و وابستگی عاطفی که مثل یه تیکه از زندگیم بود. قبلا فکر میکردم فقط منم که این حسو دارم، ولی الان میبینم خیلی ها اینجورین.
یه زمانی بود که از ترس تنها موندن توی رابطه ای موندم که اصلا برام احترامی قائل نبود. سه سال عمرمو از دست دادم تا بالاخره جرأت کردم خودمو نجات بدم. هنوز هم بعضی وقتا اون ترس قدیمی برمیگرده…
نویسنده عزیز، میشه یه مطلب هم درباره راه های عملی برای کم کردن این وابستگی های عاطفی بنویسی؟ مثلا چجوری میتونیم تو رابطه بمونیم اما اسیرش نشیم؟ اگه بقیه دوستان هم تجربه ای دارن که تونستن از این وضعیت در بیان خوشحال میشم بدونم چطور از پسش بر اومدن 😊🙏
حس میکنم این موضوع خیلی عمیق تره از اونی که فکر میکردم. اگه بشه بیشتر درباره باورهای غلطی که تو روابط داریم هم بنویسی ممنون میشم. مثلا چرا فکر میکنیم باید همیشه فداکاری کنیم تا عشق واقعی باشه؟
گاهی فکر می کنم گرفتار شدن در رابطه شبیه این است که خودت را در اتاقی حبس کنی که پنجره اش رو به دریاست اما درش قفل است. می بینی که بیرون زندگی جریان دارد اما نمی توانی از آن جا بروی. من هم چند سال پیش در رابطه ای بودم که انگار تمام وجودم را بلعیده بود. صبح ها که بیدار می شدم اولین فکرم این بود که امروز چطور می توانم او را راضی نگه دارم. کم کم یاد گرفتم که گاهی تنها راه نجات، بیرون آمدن از آن اتاق است حتی اگر ترس از سقوط داشته باشی.
حالا که به گذشته نگاه می کنم می بینم که بیشتر آن ترس ها توهم بودند. ما خودمان وزن بیشتری به بعضی چیزها می دهیم. مثلا فکر می کردم اگر رابطه تمام شود دنیا به آخر می رسد اما زندگی بعد از آن ادامه پیدا کرد. حتی زیباتر شد. گاهی تنها چیزی که ما را نگه می دارد ترس از ناشناخته هاست نه عشق واقعی.